قـول داده ام....
گــاهـــے،هـــر از گـــاهـــے
فانـوس یـادت را بـے چـراغ و چـلـچـله
روشـن کـنـم
خیالت راحت، مـــن ھمان مــنـم
هـنوز هـم در ایـن شـبـهاے
بے خـواب و بـے خاطـرہ
میـان ایـن کـوچـه هـاے تـاریـک پـرسـہ مـیـزنـم
امـا بـه هـیـچ
سـتاره ی دیـگری سـلام نـخـواهـم کـرد
خیـالت راحــت......
فانوسو شکستی و یاد رو پراکنده کردی
منو که سایه ات بودمو و از خودت روندی
دلمو شکستی
وقتی حالت بده و داری میمیری ترجیح میدی درد خودت رو تنها تحمل کنی تا با عزیزت تقسیم کنی
وای چقدر قشنگ و دردناک ...